- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
هر شب گدایِ خانۀ موسیابن جعفريم از خـانهاش طعـامِ كـريـمانه میبـريم نامـش ميانِ سيـنۀ ما حَـك شد از ازل مـا نـامِ او به نـزدِ اجـانـب نـمیبـريـم صدهـا ملک غـلامِ شَهـنـشاهِ كـاظـمين عمری بود كه نوکـرِ اربابِ محـشریم بابُ الحوائج است و نگه میكند به ما هـمـواره با نـگـاهِ طبـيـبـانه بـهـتـريـم آقای ما به ما نـظـر از لـطف میكـند ما ذَرّهايـم و بر هـمه دُردانههـا سـريم وقـتي كه شيعه گـشته بلا بر حراميان معـلـوم میشود كه همان قـومِ برتريم در راهِ شیعه، ما نـشنـاسـيم سر به تن در راهِ شیعه، ما همه يـارانِ حـيـدريم هم بیقرارِ روضۀ موسیابن جعفر و هم بیقـرارِ روضـه نـشيـنانِ مـادريـم در كـاظـمين بیسر و سامانِ اين پدر در قُم غلام و حلقه به گوشانِ دختريم بهتر ز اين نديده جهان صحنهای كه ما پَر پَر زنان به سوی رضا چون كبوتريم ما عـاشـقـانِ مُـردنِ در راهِ مـكـتـبـيـم در راهِ عـشقِ آلِ عـلی جـمله بیسريم گر سينه پُر شد از غـمِ اولادِ مرتضی مـديـونِ لطف و پـاكيِ دامـانِ مـادريم
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
باز شوری ز سر می زند سر شور شیرین لبی پر زِ شِکّـر عــقــل اقــدم، امــام مــقـــدّم در حـدوث زمـانـی مــؤخّــر در شریعـت، تو هـفـتم امامی حـاکـم و معـنـی چـار دفـتــر
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
وارث مُـلک تـبـسم، کاظم است عشق عالمتاب هفتم، کاظم است آفـریـنـش، سـوره ای از مهر او بر لب هستی، تبـسّم کاظم است مُصحف اخلاص و قاموس یقین بحر عرفان را تلاطم، کاظم است مُـقـتـدای آسـمـان مـردان سـبـز قـبـلـۀ آئـیـن مـردم، کـاظـم است تـرجُــمـان وحــدت دل هـای مـا تابش مِـهـر تـفـاهـم، کاظم است آسمان! تبریک، فصل هفتم است مِهر عالمتاب هـفتم، کـاظم است
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
صبـح انـوار هـدایت مـوسى کـاظم بود صاحـب سـرّ ولایت، موسى کـاظم بود آن گـلستـان ولایت کـز نـسیـم او دمـیـد گـلبنى در هر ولایت، موسى کاظم بود عقـل در تفـسیر آیات کـمالش کى رسد آیتى در صد روایت، موسى کاظم بود آفتابى چون على موسى الرضا را در وجود مشرق صبح سعادت، موسى کاظم بود
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
آن درگهى که پایه اش از عرش برتر است دولت سراى حضرت موسى بن جعفر است آیــیــنــه جــمــال خــداونــد ســرمـــدى هم مظهر عـلوم و خصال پیـمـبـر است در جـبـهـۀ مبارکـش، آثـار زهـد و عـلم لعلِ لبش، علامتى از حوض کوثر است ســالار اهــل دیـن بُـوَد و فـخــر اولـیــا هـفـتـم امام و حجـت خـلاق اکـبـر است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
آیـیـنـه را بـه نــور تـمــاشـا، تـبـسّـمـی ای جـلـوۀ نـمـاز، که خورشید هـفـتمی سر میزند ز مشرق نامت، سپـیدهگاه! عـرش خـدای را به تـکـلـم، تجـسّـمی! مـرهـون نـام تـوست، شـفـاخـانـۀ قـضا ای قـبـله ای که مرکز حـاجات مردمی هر صبح و شام نور تو در جلوه، یا عزیز! در کـاظمیـن و مشهـد و شیراز یا قمی خاک مـزار تو، حـرم خاص انـبـیاست هم طـور نـور را به تـمـاشـا، تـبـسّـمی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
الــسّـلام ای وارث خــیــر الانــام بـر تـو ای نـور خـداونـدی ســلام الـســلام ای حـجّـت روی زمـیـن کـعـبـۀ جـان را ستـون هـفـتـمـین جـانـشـیـن حضرت خـیـر الـبـشـر تـاج شاهـنـشـاهی عصمت به سر بـاب رحـمـت نـور قــرآن مـبـیـن مـوسی کــاظـم امــام هــفـتـمـیــن بـر زمیـن و آسـمـان فـرمـان روا مظهـری از رحمت و صبـر خـدا درگـهـت بـاب الـحـوائـج عــام را قـبــلـه گـاهــی هـر دل نــاکــام را با چنین فـضل و بزرگی و شـرف گوهری هستی و پنهان در صدف
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
روح مطهر تو، خورشید بی زوال است با ظلمت و تباهی، همواره در جدال است رسوا تو کردی ای شه، بنیان ظلم هارون هفتم امام معصوم، عالم به توست مدیون
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
تـرسی از فــقـر نـدارند گـدایـان كریم دست خـالی نروند از در احسان كریم حاجت خواسته را چند برابر داده است طیب الله به این لطف دو چـندان كریم كـاظـمـیـنـی نشدیم و دلمان هم پُر بود بار بستیم به سوی شاه خـراسان كریم بی نیاز از همه ام تا كه رضا را دارم به قـسـم هـای خـداونـد به قـرآن كـریم طلب رزق نـكـردیـم ز دربــار كـسـی نان هر سفـره نخـواهـیم مگر نان كریم هر كسی وقت مناجات ضـریحی دارد دست ما هم رسیده است به دامان كریم نا امیـدم مكنید از كـرمش فـرض كنید باز بدكاره ای امشب شده مهمان كریم سـپـر درد و بـلایـش نـشـدیم و دیـدیـم سپـر درد و بـلای همه شد جـان كریم ظاهرش فـقـر ولی باطن او عیـن غنا تـرسی از فـقـر نـدارنـد گـدایـان كریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
کبـوتـرانه به سـوی تو می پـرم امشب هـوای عشق تو افـتاده در سرم امشب ندیـده ام حـرمت را به خواب هم حتّی به بزم عـاشقی ات ره نمی بـرم امشب ولی تو حضرت باب الحوائجی ای ماه نمی شود ز تو این گونه بگذرم امشب مرا به روضـۀ مـاه رجب بـخـوان آقـا بکن ز مـرثـیـه هایت مـعـطـّرم امشب به کظم غیظ تو سوگند! من پُر از دردم بگو چگـونه به رویت نـیـاورم امـشب به زائران تو حتی... چقدر بی رحمند به فکر آن همه گل های پرپـرم امشب به رنگ شعر من آقا نگاه کن...! انگار که سـرخ تر شده اوراق دفـترم امشب هـوای هیچ کسی در سـرم نمی گـنجـد که من هواییِ موسی بن جعفرم امشب
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
ای آفــتـاب حُـسـن به زیـبـائـیـت سـلام وی آسـمــان فـضـل به دانـائـیت سـلام در صبر شاخصی به شکـیبائیـت سلام تنها تو کـاظـمـی که به تـنهـائیت سـلام هر گه غضب به قلب رئوف تو یافت دست از آب عفــو آتش خشمت فـرو نـشست ای صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِّ خـداسـت اشـک روان تو در نـمـاز مطلـوب ایـزد است بـیـان تو در نمــاز واجـب بُـود درود به جـان تو در نـماز ای جـلـوه های لـطف خـدا دودمـان تـو این دوسـتـی ست دوسـتـی خـانـدان تـو تو عبد صالح و به کفت قدرت خداست هر ادعا ز قدرت و عزّت، تو را سزاست هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست قدرت از آن توست که بر ابر پیل وار فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار ای نبـض روزگار بـه کفِ با کـفایـتـت شــیــرازۀ کـتــاب شـفــاعـت ولایـتــت شمس و قمر دو جلـوه ز نـور هدایـتت گر، مـی نبـود جـوشـش بـحـر عـنایـتـت تـبـلیـغ سـوء رشتـۀ احـکـام می گسست طوفـان کـفـر کـشتی اسلام می شکست بـاران ابــرِ دستِ تو پایــان پذیر نیست دریایِ قلبِ پاک تو طوفـان پذیر نیست مهر تو گوهری ست که نقصان پذیر نیست خصم تو کافری ست که ایمان پذیر نیست آنسان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست ای کـشـتی نـجـات به دریـای حـادثـات دارند شیـعـیـان به شـما چـشـم الـتـفـات لب تـشنـه ایم تـشنۀ یک جـرعـۀ فـرات بر ما بـبـخـش از کـرم خویـشتن برات در آستــان قـدس رضـا نـور عـیـن تـو دل پـر زنـد به سوی تو و کـاظـمین تو چون قلب مُرده از دم تو جانم آرزوست چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست سر تا به پای دردم و درمانـم آرزوست پا تا به سر نیــازم و احسانـم آرزوست بر من ببخش آنچه کند جـودت اقـتـضـا سوگند میدهم به جگـر گوشه ات رضـا
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
ای که در پای دعـا دستی تـوانا داشتی در نـیـایش بـال پـروازی به بـالا داشتی ولوله افـتاد از شور تو در هفت آسمان درمناجات و دعا از بس که غوعا داشتی ذکر تو هر روز یا سبّوح و یا قدّوس بود با چنین آواز جا در عرش اعـلا داشتی هیچ از تـاریکی زنـدان ننـالـیدی که تو خلوتی با خالق محبوب و یـکـتـا داشتی جبرئیل ازگوهر اشکت به کف تسبیح داشت ای که درباغ دعا چشمی چو دریا داشتی از نـسـیـم مـهـر تو مـوسی کـلیم الله شد در نفـس هایت تو اعجاز مسیـحا داشتی نورعشقت روشنی بخشید برسینای عشق در نـگـاه روشـنـت نـور خـدا را داشتی قدسیان مست تـمـنای تو می گشتند و تو رنگ و بو ازگلشن سرسبز طاها داشتی گرچه سائید ازغل و زنجیر پای تو ولی در ره عشق و وفا جانی شکـیـبا داشتی اجر روزه داریت این بود در افطار عشق کز شهادت باده ای ناب و گوارا داشتی تا قیامت از سر دلـدادگـان خـود مگـیر سایه ای کز ابر رحمت بر سر ما داشتی هر زمانی که عـدو زد تـازیانه بر تنت در دل خود دردی از غم های زهرا داشتی جای دارد بر فلک ناز آورد روز جـزا گربگویی ای «وفائی» لطف ما را داشتی
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
هركه يك دفعه سر اين سفره مهمان ميشود مور هم باشد اگر روزی سليمان می شود سر به زير انداختن ذاتش توسل كردن است دردهای اين حرم ناگـفته درمان می شود اين كريمان لطفشان هرچند آماده ست، ليك نام مادر كه وسط باشد دو چندان می شود ما پدر را خواستيم و از پسر خيرش رسيد در رجب ها كاظمين ما خراسان می شود ظاهـراً عـيـن امامی، باطناً پـيـغـمبری هر كه می بيند تورا،از تو مسلمان می شود نـسل مـوساييِ تو طبـع مسيحـا داشتـند يك نفر از آنهمه پـير جـماران می شود اين دلِ ما سينۀ ما، نه بگو اصلا بهشت هركجا موسی ابن جعفر نيست زندان می شود
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
چه عـالـمی ست عـالـم بـاب الحـوائجی با تـوست نـورِ اعـظـم باب الحـوائجی مهـر تو است حلـقـۀ وصل خدا و خلق داری به دسـت خـاتـم باب الحـوائجـی در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی بر دوش تـوست پرچـم باب الحوائجی در آسـتـانـۀ تو کـسـی نـا امـیـد نـیـست آقـا بـرای مــا هــمـه باب الـحـوائجـی بی شک شـفـیع ماست نگــاه رئوف تو در رسـتـخـیـز واهـمه باب الحـوائجی دیــوانـۀ سـخــای ابـا الـفـضـلـی تــوأم مـانـنـد مـاه عـلـقــمـه بـاب الحـوائجـی صحن و سرات غرق گل ياس می شود وقتي که مـيـهـمـان تو عـبـاس می شود هرشاعری ست در تب تضمين چشم تو از بس سرودنی ست مضامين چشم تو چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است از اولـيـن دقــايـق تـکــوين چـشـم تـو از ابــتــدای خـلـقــت عـالـم از آن ازل شيـعــه شـدم به شـيـوۀ آئـين چـشـم تو می شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد از پشت پلکت از پس پرچين چشم تو امشب شکـوه خُـلـد بـرين ديـدنـی شـده وقتي شده ست منـظـر و آئينه چشم تو گل کرده بر لب غـزلم باغی از رطب امشب به لطف لهجـۀ شیـرین چشم تو چشم تو آسـمان سـخـا و کـرامت است آقا خـوشـا به حـال مسـاکـین چـشم تو حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است در انـتـظـار لـحـظـۀ آمیــن چـشـم تـو آنان که خـاک را به نظـر کـیمـیا کـنند آیا شـود که گوشـۀ چـشـمی به ما کـنند در سـاحـل سخـاوت دريـای کـاظـمـين مـائـيم و خـاک پای مسيـحای کاظمين با دست های خـالـی از اينجا نـمی رويم مـا سـائـلــيـم، سـائـل آقـای کـاظـمـيـن رشک بهشتيان شده حال کسی که هست گـوشه نـشين جـنّت الاعـلای کاظمين نـور الـهـی از هـمـه جا مـوج می زنـد توحـيدی است بسکه سـراپای کاظمين داریم در جـوار حـرم، حـق آب و گِـل خـاتون شهـر ما شده زهـرای کاظمین ما ريزه خوار صحن و سرای کريمه ايم اين افـتـخـار ماست، گـدای کـريـمـه ايم در سایهسار کوکب موسیبن جعـفریم ما شیعـیان مکـتب موسیبن جعـفـریم فیضش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است یعنی گدای هر شب موسیبن جعفریم هـسـتـیِّ مـاست نـوکـری اهـل بیت او ما خـانهزاد زینب مـوسیبن جعـفـریم قـم آسـتـان رحـمـت آل پـیـمـبـر اسـت در این حرم، مُقرَّب موسیبن جعفریم با مهر و رأفتش دل ما را خریده است مـا بـنـدۀ مُـکـاتَـب مـوسیبن جعـفریم چشم امید اهل دو عالم به دست اوست مات مرام و مشرب موسیبن جعفریم حتی قـفـس براش مجال پـرنـدگیست مدیون ذکر و یا رب موسیبن جعفریم دلسوخـتـه ز نـدبۀ چـشـمان خـستهاش دلخون ز ناله و تبِ موسیبن جعفریم آتش زده به قلب پـریشان، مصیـبتـش با دست بسته غرق سجود است حضرتش از طعـنه های دشمن نادان چه ميکشيد بين کوير، حضرت باران چه ميکشيد در بـنـد ظـلـم و کـيـنۀ قـوم ستمـگـری تـنهـا پـنـاه عـالـم امـکـان چه ميکشيد خورشيد عشق و رحمت و نور وسخا وجود در بين اين قـبيلۀ عصيان چه ميکشيد بـا پـيکـرش چه کـرده تب تـازيـانـه هـا با حال خسته گوشۀ زندان چه ميکشيد شکر خدا که دختـر مـظـلـومه اش نديد باباي بی شکيب و پريشان چه ميکشيد امـا دلـم گــرفـتــه ز انــدوه ديــگــری طفل سه ساله گوشۀ ويران چه ميکشيد بـا ديـدن سـر پـدرش در مـيـان طـشت هنگام بوسه برلب عطشان چه ميکشيد وقتی که ديد چشم کـبودش در آن ميان خـونين شده تلاوت قـرآن چه ميکشيد می گفت با لب پر از آهی که جان نداشت: ای کاش هيچ سنگـدلی خيزران نداشت
: امتیاز
|